باز هم ویروس!!!!!!!!!!!!!!!!!
سلام دخملکم..... روز دوشنبه بابایی یک کم دیر از سرکارش اومد ولی بخاطر اینکه هر روز بعداز ظهر شما رو میبره پارک اون روز هم زنگ زد وگفت:با نازنین آماده بشین وبیاین تا بریم پارک ،منم بعداز تلفن بابایی به همسایه ی طبقه پایینی مون زنگ زدم وبهش گفتم :میخوام برم پارک ، بعداز پارک هم میخوام برم بازار ،میای!!! آخه قرار بود بعداز پارک بابایی ما رو ببره بازار بزاره وخودش بیاد خونه ....همسایه مون هم با وجود اینکه میگفت:دلم درد میکنه باهامون اومد. ما هم اول رفتیم پارک تا شما یک کم تاب وسرسره بازی کردی وبعدش رفتیم بازار نزدیک خونه ... در راه برگشتن به خونه همش میگفتی:ماما...
نویسنده :
مامانی
1:01